دنیا مثل یک قمارخانه می ماند. آدم یا باید یک گوشه بایستد و فقط تماشا کند و یا بیاید پای میز قمار. با همه ی دار و ندارش هم بیاید. چاره ای نیست. آدم باید برای به دست آوردن چیزهای خوب خطر کند. برای چشیدن لذت انسانیت باید خطر چشیدن درد حیوانیت را به جان خرید یا برای پیدا کردن دوست خطر زخم خوردن از دشمن را و یا برای یافتن عشق خطر بی تفاوتی ها را تجربه کردن
پ.ن
Savoir
sourire
À une inconnue qui passe
N'en garder aucune trace
Sinon celle du plaisir
Savoir aimer
Sans rien attendre en retour
Ni égard, ni grand amour
Pas même l'espoir d'être aimé
یاد گرفتن لبخند زدن
به ناشناسی که می گذرد
بدون دنبال کردن رد پای ای
جز لذت
یاد گرفتن دوست داشتن
بدون انتظار هیچ چیز در عوض آن
نه احترام ونه عشقی بزرگ
و نه حتی امید برای دوست داشته شدن