این روزها زندگی را نمی دانم،اما مرگ آدم ها دیگر دست خدا نیست.حتی دست عزرائیل هم نیست.به گمانم او هم درست به اندازه ما از خبر مرگ ها سرگشته است و سر هر ماموریتش آنقدر دیر می رسد که حتی از جنازه هم خبری نیست،چه رسد به روح!
پ.ن:اسم دکتر مسعود علی محمدی را اولین بار روی برد دانشکده دیدم.اسم یکی از بچه های دانشکده هم همین بود دقیقا و آن روز کلی خندیدیم که این بنده خدا دکتر هم بود و ما خبر نداشتیم!حالا اما باید با شنیدن اسمش بگرییم.چه دنیای مزخرفی!
5 comments:
chi dare miyad be saremoon....vase badatrin adamha ham in shive kheili najavan mardanast..
تو جان میبخشی و اینجا
به فتوای تو میگیرند جان از ما
خدا رحمتش کنه، داشتم فکر میکردم یه مرگ چقدر میتونه روی زندگی و سرنوشت اطرفیان تاثیر بزاره، راستی تکلیف دانشجو های این ترم مشخص هست وضعیتشون چی میشه؟
نمی دونم شوالیه جان،دل و دماغ یونی رفتن نداشتم،هیچ خبری ندارم
به نظرم این یکی از مرموزترین ترورهایی است که تا به حال شده
Post a Comment