من از رقابت نمی ترسم.قضیه درست بر عکسه.متوجه نیستی؟ من از این می ترسم که بخوام رقابت کنم....این که تشویق شدن رو دوست دارم و دوست دارم مردم با حرارت درباره ام حرف بزنند،دلیل نمی شه این کار درست باشه.ازش خجالت می کشم.حالم رو به هم می زنه.حالم از این که شجاعتش رو ندارم که یه هیچ کس مطلق بشم به هم می خوره.حالم از خودم یا هر کس دیگه ای که بخواد یه جوری جلب توجه کنه به هم می خوره.
فرانی و زویی - جی.دی.سالینجر
14 comments:
یعنی اینکه ادم رقابت کنه تا موفق شه، خود نشون دادنه؟
... سیلینجرم جالبه ها ... فقط ناطور دشتشو خوندم...
:)) این وجدان همیشه در صحنه رو خوب اومدی ... خنده مان گرفت بسی .. ممنون
آخر هر رقابتی یکی برنده است،یکی بازنده است دیگه.اون جور موفقیت هایی که از راه رقابت به دست میاد از این نظر یه جور خود نشون دادن باشه شاید.از این نظر که توجه همه به برنده معطوف می شه.البته نظر من اینه.....از اون لحاظ هم خواهش میشه
;)
چقدر پیچیده برخورد کرده ب قضیه...!
یه چیز دیگه م هست... از اینکه تو جمع ازم تعریف کنن هم خوشم نمیاد
وای من چقدِ شبیه اون مرحومم!
چقدر احساساتش شبیه الان منه
پمی جان،آره. منم اصلا خوشم نمیاد
آمنه جان ینی قبلا این جوری نبودی؟من هی می گم عوض شدیا
منم حالم به هم می خوره:(
از اشتباه ترسیدن اشتباهه!
شبيه اون جمله هس كه ميگه ميخواستم با زندگي كنار بيام براي همين هميشه تو حاشيه زندگي كردم..
شعر مال مولاناست عزیزم...
چقدر دوست ميدارم اين كتاب را...
ممنون...
می گن رقابت نکن تا بی رقیب باشی! این اولین نکته است... من به شخصه دوست دارم ازم تعریف کنن ، دوست دارم پیروز بشم ولی در عین حال خجالت می کشم و ترس دارم از شکست و فهمیده نشدن... رقابت به کل دردسر سازه
Post a Comment