من از اون بچه هایی بودم که می ترسیدم سوار تاب بشم.فکر می کردم هر لحظه ممکنه یکی از حلقه ها از جاش در بیاد.دلم نمی خواست حتی یه مو از سرم کم شه! مامان از اون آدمها بود که هیچ وقت بهم اصرار نمی کرد سوار شم.بابا از اونا که همیشه اصرار می کرد.اصرارهاش که فایده نداشت.آخرش متوسل به تهدید شد که اصلا اگر سوار نشی دیگه دوستت ندارم و من بچه به این ترسویی نمی خوام واینا.فکر کنم نمی تونست دست رو دست بذاره ببینه بچه اش بدون چشیدن لذت تاب سواری داره بزرگ میشه.اون موقع بود که بالاخره سوار تاب شدم.بعد فهمیدم زندگی با چند تا تار مو کمتر بازم زندگیه ولی بدون لذت و با ترس،هیچی نیست.
15 comments:
va mibini che ghadr lezat bakhshi vaghti be samte chizi ke mitarsidi hojoom mibari va bad mibini oon chizi naboode ke fekr mikardi
باریکلا باباااااااااا.
اهوم؛
بعضي کارا به ترس و دلهره ش میارزه:)
کنکور خوب بود که ايشالا :دی؟
زندگی با ترس ... قشنگ تر میشه، ترس از شکست یا پیروزی البته! کاش هیچ وقت ولی استرس نباشه ، به نظرم استرس بدترین چیزه که نهایتا هم باعث شکست میشه ...
سلام تاب سواری که خیلی حال م یده
...
پمی جون کنکور سخت بود
:(
آره...
فكر كن اگه همين لذتاي كوچيكم نبود كه رسما هيچي ازون بچگي -كه همش استرس جنگ رو داشتيم- نمفهميديم..
خوب شد بالاخره سوار شدي..
واقعاً به این معتقدم
قبول دارم که ترس گاهی وقت ها لذتبخشه !
ترس هم خوبه لازمه اگه اینطور نبود وجود نداشت... اما خالی بودن خیلی ترسناکه
و از اون ترسناک تر اینه که لو بری و رو بشی ...
ey jan
konkoram ke yekish khoib bode afariin dokhtare khob man be to eftekhar mikonam
مرسی زهره جونم.دعا کن قبول شم
من یکی وقتی از چیزی بیشتر بترسم، بیشتر ممکنه به طرفش برم.. غلبه به این ترس ها معمولا لذت های بزرگی رو در پی داره..
آره درسته... خوبه که تو از کودکی به این نکته رسیدی من تازگی ها از هیجانات دوری می کن... و چند وقته حس می کنم اینکار باعث میشه کم کم آدم ترسویی بشی .. و. من از ترسو بودن متنفرم.
Post a Comment