Monday, March 29, 2010


وقتی فرد قوی آنقدر ضعیف می شود که به فرد ضعیف بی حرمتی می کند،فرد ضعیف باید به راستی خود را قوی بداند و او را ترک کند.

بار هستی - میلان کوندرا


13 comments:

Anonymous said...

هیچ‌وخ نفهمیدم دلیل کوبیدن آدما... این خودبرتربینی‌ها چیه

باران said...

باید دید چرا اینقدر ضعیف شده !

Unknown said...

این عین فلسفه ی یین و یانگ باستانیه چینه که قوی یانگ و ضعیف یینگه. در یانگ قوی بخشی ضعیف وجود دارد و در یین ضعیف بخشی قوی. وقتی چرخش اضداد به وجود می آید و یانگ از روی ضعف به یین بی حرمتی و زور می گوید یین با بخش قوی وجودش پاسخ می گوید و جایشان عوض می شود. در زندگی آدمها اینگونه نمود میابد که یین ضعیف یانگ قوی را با اراده رها می کند

Unknown said...

راستی یاد کوندرا افتادم دلم نیومد نگم، این کتاب مهمانی خداحافظیشو اگه نخوندی بگیر، دارک ترین رمانشه و من وقت کردم و فقط 2 فصل اولشو خوندم... ولی به نظر میاد خیلی عالیه... شاید امسال به 2 3 تا از دوستام این کتابو هدیه دادم

Mohamad Reza said...

معلومه اینروزا کتاب بار هستی از میلان کوندرا رو می خونی :دی
قشنگ بود ...

فورتونا said...

این جز جمله های های لایت شده ی این کتاب بود برا من..
واقعا عالیه.

زروان said...

صحیح است و این یک سیکل خیلی جالب و قالب بررسیه:از ضعیف به قوی و از قوی به ضعیف

خود .......................ارضایی said...

وقتی یه فرد قوی ضعیف میشه / حتی یه جوجه ام می تونه پدرشو دراره
بیچاره اون فرد قویه / چه همزاد پنداری کردم با این پست من

یک مالیخولیایی said...

ویشنو جان اتفاقا در فکرش بودم.هم اون هم جاودانگی شو باید بخونم سر فرصت

Universal Emptiness said...

این کناب رو وقت نکردم بخونم هنوز ،
سال نوی شما هم مبارک !

بالاخره نگفتی گرگ بیابان رو بخونم یا نه ؟

یک مالیخولیایی said...

یونی جان جواب دادم تو همون پست،بخونش حتما حتما

Unknown said...

آقا من واقعا شرمندم که دخالت می کنم... راستش اینو در مورد این دوست گرامی یونی جان می نویسم... راستش اگه اجازه بدید نظرمو در مورد این گرگ بیابان و خوندن آثار هسه بدم... حالا نمی دونم اصلا درسته که دارم این کارو می کنم یا نه،اونم تو کامنتای مربوط به کوندرا :دی من تقریبا غیر از 2 3 اثر تقریبا اکثر آثار مشهور هسه رو خوندم. منم حدود 5 سال پیش هسه رو با گرگ بیابان شروع کردم. راستش گرگ بیابان یکی از رمانهای سنگین و رمز آلود هسه است که سرشار از مفاهیم روانشناسی و پیچیدست و از این نظر منحصر به فرده، هسه اصولا در جوانی رمانتیسم نویس بوده بیشتر و در اواخر عمر به مفاهیم روانی و عرفانی روی آورده و مفاهیم طبیعت هم همیشه در آثارش دیده میشه. اگر به مفاهیم اجتماعی و روانی، به تحلیل و فلسفه علاقه داری می تونی با گرگ بیابان شروع کنی. اما نظرم اینه که دمیان کتاب خوبی برای شروع کردنه. سیذارتا یه کتاب در مورد دیدگاه فلسفی هسه نسبت به زندگیه و میشه گفت برای خود من در اون زمان نقش نشان دهنده ی راه زندگیمو داشته! این کتاب در مورد فلسفه ی شرقی در هند و زندگی یک مرد تکرو و متفکره. سفر به سوی شرق با اینکه کوتاهه فوق العادست و اینم فلسفه ی شرقی درش نهفتست و به تقابل اضداد و تقابل فردیت و اجتماع در یه دنیای عجیب می پردازه. نارسیس و گلدموند هم به عنوان اثر بعدی که می تونه خونده بشه و جنبه ی تاریخی و فلسفی داره بسیار جواب می ده. یک سری از داستانهای هسه هم هست مثله آخرین تابستان کلینزور که سرشار از توصیفات شاعرانه و مفاهیم انسانی و طبیعته. در آخر می رسیم به رمان بازی مهره(تیله) شیشه ای که تقریبا آخرین اثر هسه در رمان محسوب میشه. این رمان رو من در 7 ماه خوندم و در مورد نوشته هاش فکر می کردم. این رمان به شدت سنگینه و زیباست. یه دنیای عجیب و نزدیک به شهر آرمانیه که هسه ایجاد کرده و پر است از مفاهیم تاریخی و فلسفی. هسه تو این رمان جادوگری کرده به معنای واقعی.امیدوارم تونسته باشم کمکی بکنم. اینم لینک خلاصه ای از کارای هسه :‏
http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B3%D9%87

Unknown said...

سال نو مبارک
یه ضرب المثل ژاپنی می گه
آنکه می تواند انجام می دهد آنکه نمی تواند انتقاد می کند....