Tuesday, February 2, 2010


تمام بازی هایم نیمه کاره ماند از آن زمان که دست بلوغ به کودکی ام رسید،گلویش را فشرد و خفه اش کرد.


15 comments:

  1. یه روزی هم دست میانسالی گلوی جوانی مان را می فشارد !!

    ReplyDelete
  2. کلن بزرگ شدن پروسه ی بی مزه ایه

    ReplyDelete
  3. پری جان می بینم که ویروس من و بد بوی به تو هم سرایت کرده. من کلاً نظرم اینه که باید قبل از اینکه بلوغ خفت کنه خفش کنی. بدم بشینی با خیال راحت بازیهاتو ادامه بدی...

    ReplyDelete
  4. آري...

    ممنون از دقت و لطف و نظرت...

    ReplyDelete
  5. لعنت به این بلوغ که دیوار شد بین ما و بگچی هایمان

    ReplyDelete
  6. میشه گفت از اون به بعد بیشتر زندگی باهات بازی کرد تا تو با زندگی.

    ReplyDelete
  7. راستی اگه احیانن فید منُ دنبال میکنی لطف کن اینُ دنبال کن http://pemiphilo.blogspot.com/feeds/posts/default
    نه مالِ فیدبرنر( http://feeds.feedburner.com/Pemiphilo ). مرسی زیاد :)

    ReplyDelete
  8. فور یو جان،خواهش می کنم


    یونی جان،چقدرم بد بازی می کنه


    پمی جان،چشم،حتما

    ReplyDelete
  9. من خیلی بازیام هنو ناتمومه منتهی اسباب بازیامو ازم گرفتن نامردا...؛
    الان ظهر شمام بخیر. کلا ارادت داریم

    ReplyDelete
  10. قبلا عروسک بدست بودیم
    الان عروسک هایی که بازی های خودشون رو جدی گرفته ان
    --------------------------
    جالب می نویسی ، نویسا باشی

    ReplyDelete
  11. hala nobate bazihaye bozorgsalist va cheghadr mozakhrafan bazihaye in sen!

    ReplyDelete
  12. جیگر کامنت میذارم کلا نیس و نمیاد
    دوسش نداری کامنتامو؟
    =((((((((

    ReplyDelete
  13. سپید جان،ما بیشتر.عزیزم وقت نشده بود بیام نت تائید کنم کامنتاتونو.شرمنده


    حمید قلی جان ممنونم.لطف دارید شما

    ReplyDelete
  14. آره..
    آخه ی! منم همین طور
    اصلا بچگی نکردم تازه تو وسطش خفه شد
    اما من؟؟!!! اعصابم به هم ریخت از خوندن پستت!!
    با یاد تو ام هرجا هرجا کودکی ام . . .

    ReplyDelete